گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد دوم
[سوره البقرة ( 2): آیات 106 تا 107 ] ....



ص : 454
اشاره
ما نَنْسَ خْ مِنْ آیَۀٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 106 ) أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ
( الْأَرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ ( 107
ص: 455
[سوره البقرة ( 2): آیه 106 ] .... ص : 455
اشاره
( ما نَنْسَخْ مِنْ آیَۀٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 106
ترجمه و شرح .... ص : 455
کار پیغمبریهاي گذشته آن بود که پلّه پلّه انسانیّت را بالا ببرند و گام گام پیش بروند تا آنکه نوبت بآخرین رسالت پایدار دائمی
برسد در این پیامبر اخیر نیز پارهاي جزئیات و احکام قابل آن بود که پیش از تمام شدن دین تفاوت پذیرد هماهنگی میان آن و
احوال اجتماع و تکامل این اجتماع کامل گردد و چون ترتیب بحد کمال برسد تمام عوامل پایداري و استقرار در آن فراهم آید ولی
جمود و خودخواهی کافران اهل کتاب که آئین متکامل خدائی را جامد پنداشتهاند و تعصب نژادي یهود که جز آئین قومی خود
آئینی هر چند برتر و برهانش هم روشنتر باشد نمیپذیرند و میکوشند تا نومسلمانانیکه هنوز ایمانشان پایه نگرفته بفریبند و در
قلوب آنها در باره دستورات اسلام و نسخ بعضی از احکام مانند تغییر قبله شکوك و شبهاتی ایجاد کنند و آنها را بجاي تعبد و
تسلیم بحق وادار بپرسشهائی نمایند و بگویند دین دین یهود و قبله قبله یهود است لذا پیغمبر شما نیز ناچار است بسوي قبله ما نماز
بخواند و پس از صدور دستور تغییر قبله نیز میگفتند اگر قبله اولی صحیح بود پس دستور تغییر قبله براي چیست و اگر دستور
دومی ص: 456
صحیح است اعمال گذشته شما باطل میباشد چرا پیغمبر شما رأي ثابت و اندیشه پا بر جا ندارد اوامري باصحاب خود صادر میکند و
سپس آنها را از انجام آن نهی میکند اینک خداوند متعال در باره نادرستی قول آنان و اینکه پیغمبر اکرم از پیش خود حکم را نسخ
نمیکند و تغییر نمیدهد میفرماید: ما هیچ حکمی را در قرآن نسخ نمیکنیم و یا آیهاي را متروك و فراموش شده نمیگردانیم مگر
اینکه آیهاي بهتر از آن یا مانند آن را جانشین آن قرار میدهیم اي رسول گرامی ما آیا نمیدانی که خداوند در حقیقت بر هر چیز
قادر است و میتواند بخاطر مصلحت حکمی را نسخ نموده و بهتر از آن یا مانند آن را بفرستد زیرا مصالح خلق باختلاف زمان و
صفحه 203 از 257
اشخاص، مختلف میشود و ممکن است آنچه که در عصري و بالنسبۀ بشخصی نافع بوده در غیر آن عصر و در حق غیر آن شخص
مضر واقع گردد.
از این آیه استفاده میشود که قرآن حادث است و قدیم نیست زیرا چیز قدیم نسخ نمیشود.
(106)
ص: 457
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 457
آنچه شد منسوخ ز آیت بیش و کم یا که ترك آریم بهتر باز هم
ز ان نکوتر یا که مثلش راعیان آوریم از بهر اصلاح و نشان
یا ندانی اینکه دانائیم ما بر هر آنچیزي توانائیم ما
نسخ آیت گر که داري نور جان هست بر تغییر اوقات و زمان
حکمها اول بدان بیهود و خبط جمله اندر لوح محفوظ است ضبط
و آن بود یا خاص یا در حکم عام مختلف گردد بهر جا و مقام
خاص بر اشخاص یا بر ازمنه است چونکه نازل بر رسول از مکمنه است
آنچه بر اشخاص دارد اختصاص هم باشخاص است باقی بالخواص
و آنچه آن بر ازمنه مختص بود ز انقراض ازمنه زایل شود
همچو منسوخات قرآن عظیم یا شریعتها و احکام قدیم
و آن منافی نیست یا چیزیکه هست ثابت اندر لوح محفوظ از الست
همچنان باشد که بوده اندرو نیست لازم نفی آن از هیچ رو
و آنچه آن عام است حکم لازم است دهر تا باقی است با او دائم است
چون تکلم در بنی نوع بشر و استواي قامت و فکر و نظر
اینچنین است اختلاف اندر نظام ما بقی را رو تعقل کن تمام
پس اگر شد آیتی نسخ از کتاب فوقش آمد آیتی هم بر صواب
(106)
ص: 458
شأن نزول .... ص : 458
برخی از مفسرین در شأن نزول این آیه نوشتهاند وقتی خداوند متعال بعضی از احکام و دستورات خود را نسخ میفرمود یهودیان از
روي طعنه و سرزنش میگفتند محمّد صلّی اللّه علیه و آله صاحب رأي استوار و محکمی نمیباشد زیرا حکمی را میآورد سپس
پشیمان شده و حکم دیگري بر خلاف حکم اول وضع میکند خداوند متعال براي طرد گفتار آنها و اینکه پیغمبر از پیش خود
حکمی نسخ ننموده و تغییر نمیدهد این آیه را نازل فرمودند.
صفحه 204 از 257
و نیز از طریق عکرمۀ از ابن عباس چنین نقل گردیده که هر وقتی برسول خدا شب وحی میرسید روز آن را فراموش مینمود این
آیه نازل میگردید.
همچنین برخی از مفسرین نوشتهاند:
مشرکین میگفتند آیا نمیبینید که محمّد صلّی اللّه علیه و آله یاران خود را بکاري امر میکند و سپس آنان را از انجام همان کار باز
میدارد و بخلاف آن دستور میدهد امروز دستوري میدهد و فردا از آن دستور بر میگردد پس قرآن کلام خود محمّد صلّی اللّه علیه
و آله است که از پیش خود میگوید و روي همین اصل است که بعضی از آنها با بعضی دیگر تناقض دارد پس خداوند این آیه را
نازل فرمود.
ص: 459
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 459
قوله تعالی ما نَنْسَخْ مِنْ آیَۀٍ.
نسخ- در لغت بمعنی زایل کردن، از بین بردن چیزي بواسطه چیزي دیگر است چنانکه میگویند خورشید سایه را نسخ کرد و پیري
جوانی را.
در صحاح میگوید نسخ ازاله و تغییر است، در قاموس نوشته ازاله و ابطال و تغییر است چنانکه در آیه 52 سوره حج میفرماید:
فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ.
المنار معتقد است نسخ در اصل بمعنی نقل است خواه بذاته باشد مانند:
نسخت الشمس الظل یعنی آفتاب سایه را از محلّی به محلّی نقل کرد و یا نقل صورت باشد مانند نسخت الکتاب یعنی صورت آن را
بکتاب دیگر نقل کردم.
و از نظر شرع باطل ساختن حکمی است که مدتی بآن عمل شده است و قرار دادن حکم دیگري است بجاي آن.
و از این ماده است:
نسخۀ- یعنی چیزیکه از آن نقل کنند و رونوشت بردارند و جمع آن نسخ است چنانکه در آیه 152 سوره اعراف میفرماید:
وَ لَمَّا سَکَتَ عَنْ مُوسَی الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ وَ فِی نُسْخَتِها هُديً وَ رَحْمَۀٌ استنساخ- یعنی نسخهبرداري کردن، یا از دیگري نقل کردن
چنانکه در آیه 29 سوره جاثیه میفرماید:
هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ناسخ از بین برنده منسوخ از بین رفته تناسخ انتقال روح از بدنی به بدن
دیگري است و معتقدین باین عقیده را تناسخیه مینامند.
(107)
ص: 460
[سوره البقرة ( 2): آیه 107 ] .... ص : 460
اشاره
صفحه 205 از 257
( أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ ( 107
ترجمه و شرح .... ص : 460
این آیه مؤمنین را متوجه میکند بر اینکه خدا صاحب امر است و هر چیز از آسمانها و زمین و آنچه در آنها است ملک او و باختیار
اوست او تعیین وظیفه میکند و از طرفی آنان را بر حذر میدارد که غیر از خدا سرپرست و یاوري ندارند تا به سخنان خائنانه یهود
گوش نداده و طبق دستور الهی عمل نمایند تا رضا و خوشنودي خدا را بدست آورند زیرا اگر خدا اراده نزول عذاب نماید کیست
که شما را نصرت و یاري کند؟ اینک میفرماید:
آیا نمیدانی اي انسان و حتما تو و امّتت میدانی که حکومت و پادشاهی آسمانها و زمین از آن خدا و متعلّق باوست و حق دارد هر
گونه تغییر و تبدیلی در احکامش بدهد و میتواند در آنها هر گونه تصرف نموده و باقتضاي زمان و از روي حکمت و مصلحت در
احکامش تغییر داده و احکام دیگري جانشین آن قرار دهد زیرا آفریننده آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست خداوند متعال بوده و
او بحکمت و مصلحت تمام موجودات آگاه است و براي شما احدي جز خدا سرپرست و یاوري نیست و اوست اولی بتصرف شما
که همه مصالح شما را از روي حکمت ص: 461
و مصلحت تعیین میفرماید پس طبق فرمان او عمل نموده و رضایت او را بدست آورید و بحرفهاي نابجاي افراد مغرض گوش فرا
ندهید.
این آیه در حقیقت مکمّل آیه قبلی است زیرا هر دو آیه موضوع نسخ را تأیید میکند بدینمعنی که چرا خداوند متعال احکامی را
نسخ نکند در صورتی که او قادر است که بهتر از آن یا مانند آن را بیاورد و در ثانی مالک حقیقی جهان هستی اوست و چنین
حقی براي او محرز و مسلم است.
(107)
ص: 462
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 462
هر دو اندر لوح محفوظ است ضبط هر دو دارد بر صلاح خلق ربط
لیک در وقت معین از زمان دون وقت دیگر از بهر امان
یا ندانی بر تو هست اعنی یقین کوست شاه اندر سماوات و زمین
هم جز آنشه بر شما مشتی فقیر نه ولیّ فرض گردد نه نصیر
اي که شاهی جز تو را زیبنده نیست غیر ملکت ملکتی پاینده نیست
چون نماند هیچ ملکی برقرار ملک ملک تست کآمد پایدار
پیش از آن کآید بدرگاهت فقیر بیش از استحقاق او گوئی بگیر
بر در جودت فقیري عذر خواه باز آمد تا دهی بازش پناه
صد هزاران بار بخشیدي و باز بر غلط رفتیم از راه مجاز
بار دیگر با دو صد بار دگر عفو کن چون نیست غفّار دگر
صفحه 206 از 257
کار ما عصیان و غفلت کاري است کار تو غفاري و ستّاري است
هر دم از ما گر بپوشی صد عیوب از تو زیبد بر زکوة روي خوب
از من مسکین کس ار شد عذرخواه حق بود در نیّتم با او گواه
تا چه جاي آنکه ما را از عدم کرد ایجاد از ره فضل و کرم
گر پذیرد عذر عصیان پیشهاي نیست دور از عفو او و اندیشهاي
اینهم از من بر غلط بگذشت و سهو کیستم من تا توانم کرد عفو
چون توئی ما را زهر لغزش پناه زین غلط هم باز باشم عذرخواه
(107)
ص: 463
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 463
قوله تعالی وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِ یرٍ ولی- یعنی سرپرست، اداره کننده امر، یاري کننده چنانکه در آیه 257 سوره
بقره میفرماید:
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ و جمعش اولیاء است چنانکه در آیه 28 سوره آل عمران میفرماید:
لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ و از این ماده است:
مولی- یعنی سرپرست، مالک عبد، صدیق، غلام چنانکه در آیه 40 سوره انفال میفرماید:
فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصِیرُ و جمعش موالی است چنانکه در آیه 5 سوره مریم میفرماید:
وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً.
اولی- یعنی نزدیکتر، سزاوارتر چنانکه در آیه 6 سوره احزاب میفرماید:
النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ.
ولایۀ- بفتح و او طبق گفته راغب و قاموس بمعنی تولّی امر است چنانکه در آیه 44 سوره کهف میفرماید: أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 464
هُنالِکَ الْوَلایَۀُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً ولایه- بکسر واو بمعنی نصرت است- والی بمعنی سرپرست، رئیس قوم چنانکه در
آیه 11 سوره رعد میفرماید:
وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ.
یعنی غیر از خدا براي آنها هیچ سرپرستی نخواهد بود.
تولّی- بدوستی گرفتن، سرپرست قرار دادن چنانکه در آیه 51 سوره مائده میفرماید:
وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ.
یعنی هر کس از شما آنها را دوست ندارد او از آنها خواهد بود.
این کلمه بمعنی روي گرداندن نیز آمده است چنانکه در آیه 24 سوره قصص میفرماید:
فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ اولی یعنی سزاوارتر، نزدیکتر چنانکه در آیه 68 سوره آل عمران میفرماید:
إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ.
صفحه 207 از 257
یعنی نزدیکترین مردم بابراهیم آنهائی هستند که از او پیروي کنند.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شد از آن جمله است:
1) بمعنی فرزند چنانکه در آیه 5 سوره مریم میفرماید: )
فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیا یعنی ولدا. ص: 465
2) بمعنی یار چنانکه در آیه 111 سوره بنی اسرائیل میفرماید: )
وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ یعنی و لم یکن له صاحب ینتصر به من ذلّ اصابه ( 3) بمعنی خویشاوند چنانکه در آیه 22 سوره عنکبوت
میفرماید:
وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِ یرٍ یعنی من قریب ینفعکم و لا ناصر ینصرکم ( 4) بمعنی پروردگار چنانکه در آیه 14 سوره
انعام میفرماید:
قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یعنی اتّخذ ربّا ( 5) بمعنی خدا چنانکه در آیه 41 سوره عنکبوت میفرماید:
مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ یعنی الالهۀ ( 6) بمعنی نصیحت کننده چنانکه در آیه 28 سوره آل عمران میفرماید:
لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ یعنی فی المناصحۀ
ص: 466
توضیحات .... ص : 466
1) قوله تعالی ما نَنْسَخْ مِنْ آیَۀٍ در اینکه نسخ واقع شده است خلافی در میان مسلمین وجود ندارد زیرا بسیاري از دستورات و احکام )
شریعتهاي پیشین بواسطه دستورات و احکام دین مبین اسلام نسخ گردیده است و همچنین بعضی از احکام شریعت اسلام نیز بواسطه
احکام دیگري از همین شریعت نسخ شده است و قرآن صراحتا میفرماید که رو کردن بقبله نخستین یعنی بیت المقدس بوسیله حکم
دیگري نسخ گردیده است.
اولین قسم نسخ آن است که تلاوت آیهاي نسخ شده و حکم آن باقی مانده باشد مانند آیه رجم که عمر آن را بالاي منبر قرائت
کرد و گفت ما این آیه را در زمان پیغمبر میخواندیم و میفهمیدیم و حضرت پیغمبر رجم کرد ما هم رجم کردیم و آیه رجم را
مختلف روایت کردهاند.
بعضی میگویند آیه اینطور بوده الشیخ و الشیخۀ فارجموهما البتّۀ نکالا من اللّه و اللّه عزیز حکیم برخی گفتهاند آیه رجم چنین بوده
الشیخ و الشیخۀ اذا زنیا فارجموهما البتۀ عدهاي معتقدند آیه اینطور بوده است الشیخ و الشیخۀ فارجموهما بما قضیا من اللذة اینگونه
نسخ را عده زیادي از اهل سنت و بعضی از علماء شیعه پذیرفتهاند لکن محققین از علماء میگویند کسیکه نسخ تلاوت را قبول کند
بتحریف و اسقاط قرآن مجید قائل شده است و اگر گویند خود پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله نسخ فرمودهاند این ادعا اثبات لازم دارد
و بیشتر روایاتی که در این باره نقل گردیده از کتب اهل سنت بوده و اخبار آحاد است و اجماع مسلمین بر أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 467
این است که نسخ باخبار آحاد جایز نیست.
دومین نسخ آن است که تلاوت و حکم هر دو نسخ شده باشد و این هم مردود است زیرا خبریکه از عایشه نقل گردیده خبر واحد
است و خبر واحد نیز حجت نیست.
سومین قسم از نسخ آن است که حکم نسخ شده ولی تلاوت آن نسخ نگردیده است و اینگونه نسخ مشهور بین علماء و مفسران
است و امکانش نیز اتّفاقی است.
صفحه 208 از 257
منظور از نسخ آیات قرآن نه این است که آیه منسوخه بکلی از بین رفته باشد و حتی قرائت آن نیز منسوخ شده باشد چنانکه بعضی
از مفسرین گفتهاند بلکه مراد نسخ حکم مستفاد از آیه است و خود آیه از نظر قرائت و فصاحت و اینکه جزو آیات قرآنی است
باقی بوده و از بین نرفته است و همچنین باید دانسته شود که تغییر و تبدیل قوانین فقط بدست خود شارع انجام میگیرد و کس
دیگر حتی امام که خلیفه و جانشین پیغمبر است نمیتواند در احکام و قوانین برأي و سلیقه خود تصرف نموده و قانونی را بقانون
دیگر یا حکمی را با حکم دیگر عوض نماید چنانکه فرمودند:
حلال محمد (ص) حلال الی یوم القیامۀ و حرام محمّد (ص) حرام الی یوم القیامۀ.
بهر حال با مراجعه بکتب تفسیر شیعه و اهل سنت بدون استثناء همه پیرامون آیات ناسخ و منسوخ گفتگو کرده و با مختصر اختلافی
بعضی از آیات را ناسخ و و بعضی را منسوخ دانستهاند جز ابو مسلم بحر اصفهانی که همه آیاتی را که دیگران منسوخ دانستهاند
بنحوي از انحاء تاویل و تفسیر کرده و میگوید هیچ آیهاي ص: 468
در قرآن منسوخ نمیباشد.
1) سورههائی که آیات ناسخ و منسوخ در آنها هست بیست و پنج سوره است: )
بقره، آل عمران، نساء، انفال، توبه، ابراهیم، نحل، مریم، انبیاء، حج، نور فرقان، شعراء، احزاب، سباء، مؤمن، شوري، ذاریات، طور،
واقعه، مجادله، مزمل، تکویر، عصر.
سورههائی که در آن ناسخ هست ولی منسوخ نیست شش سوره است:
فتح، حشر، منافقین، تغابن، طلاق، اعلی.
سورههائی که در آن منسوخ هست ولی ناسخ نیست چهل سوره است:
انعام، اعراف، یونس، هود، رعد، حجر، سبحان، کهف، طه، مؤمنون نمل، قصص، عنکبوت، روم، لقمان، الم سجده، ملائکه،
صافات، ص، زمر، مصابیح، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف، سوره محمّد صلّی اللّه علیه و آله، ق، نجم، قمر، ممتحنۀ، ن، معارج،
مدثر، قیامت، انسان، عبس، طارق، غاشیه، تین، کافرون و در بقیه سور نه ناسخ وجود دارد و نه منسوخ.
3) اگر کسی بگوید آیهاي که از طرف خداوند متعال نازل میشود باید داراي مصلحت تام و تمام باشد و اگر نسخ شود معلوم )
میشود آیه اولی مشتمل بر مصلحت تام و تمام نبوده بلکه نقصی داشته تا موجب نسخ گردیده است.
جواب گفته میشود پاسخ این اعتراض با جملات الم تعلم انّ اللّه علی کلّ شیء قدیر داده شده بدینمعنی خداوند قادر است به این
که بجاي آیه اول آیه دیگري جانشین آن قرار دهد که از جهت حکمت و مصلحت نظیر آن یا بهتر از آن باشد زیرا خداوند متعال
بر هر چیزي قادر و توانا است و قدرت او محدود بحد معینی نیست و البته از قدرت او چنین چیزي بعید نیست و مالکیت مطلقه تمام
ص: 469
موجودات در کف قدرت اوست و هر آنی میتواند در آنها تصرف نماید لذا فرمودند:
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِ یرٍ پس مالکیت تمام موجودات براي اوست و
هیچکس در مقابل او چیزي ندارد چنانکه فرمودهاند:
العبد و ما فی یده کان لمولاه
گر فیض تو لحظهاي بعالم نرسد معلوم شود بود و نبود همه کس
و بعلاوه نسخ حکم بعلت اقتضاء زمان و مکان و افراد است که غالبا در حال تغییر و تبدیل میباشد.
طنطاوي در تفسیرش میگوید: در تمام آفرینش نسخ آیت و آوردن بهتر از آن جریان دارد و تطبیق میکند جریان نسخ را با صنایع و
اختراعات جهانی که اول چگونه بودند و حالا چگونه هستند که خداوند متعال وسائل کار و موجبات آسایش زمان گذشته را
صفحه 209 از 257
منسوخ و متروك نموده و بهتر و آسانتر از آن را بما مرحمت فرموده است و میگوید این است.
معنی ننسخ من ایۀ او ننسها نات بخیر منها و سرّ اینکه بعضی از احکام انبیاء سلف در زمان پیامبر دیگري نسخ میشود چیزي جز
مسئله تکامل نیست زیرا افراد انسان با تدریج بسوي تکامل گام بر میدارند و بطوریکه از بعضی از روایات مستفاد میگردد نسخ
، اختصاص باحکام شرعیه ندارد بلکه در امور تکوینی نیز ممکن است نسخ واقع گردد یعنی در أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 2
ص: 470
آیات آفاقیه و انفسیه هرگاه حکمت و مصلحت اقتضا کند اثر و علامتی را محو نموده و بجاي آن علامت بهتر قرار میدهد چنانکه
در آیه 29 سوره رعد میفرماید:
یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ و دانشمندان تغییرات تکوینیه را بداء و تغییرات امور تشریعیه را نسخ مینامند بنابراین
بداء در امور تکوینی نظیر نسخ است در امور شرعی.
و در بعضی از روایات ائمه علیهم السّلام وارد شده که فوت امام و جانشینی امام دیگري بجاي او از موارد نسخ شمرده شده است.
4) قوله تعالی أَوْ مِثْلِها اگر کسی بپرسد منظور خدا از کلمه او مثلها اگر این است که همانند آیه و حکم منسوخ شده را جانشین آن )
قرار دهند این کار بینتیجه و بیهوده بنظر میرسد زیرا بایستی ناسخ از منسوخ بهتر باشد تا عمل نسخ نتیجه قابل توجه و مورد قبول
واقع گردد.
جواب داده میشود مراد از او مثلها این است که قانونی وضع میکنیم که اثرش در زمانهاي بعد همانند آیه قبل در زمان گذشته باشد
در حقیقت حکم لاحق فوائد حکم سابق را که با گذشت زمان آثار و فوائد خود را از دست داده است دارا میباشد.
5) در جمله ا لم تعلم بعضی از مفسرین معتقدند که مخاطب پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بوده و استفهام نیز تقریري است و )
ضمیر جمع نیز بعنوان تعظیم و بزرگداشت وجود مبارك پیغمبر اکرم میباشد.
و بعضی هم گفتهاند خطاب به پیغمبر بوده و لکن منظور همه انسانها است مانند آیه 1 سوره طلاق که میفرماید:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ
ص: 471
روایات .... ص : 471
1) تفسیر نعمانی از امیر المؤمنین علی علیه السّلام نقل کرده که آنحضرت پس از ذکر عدهاي از آیات ناسخ و منسوخ فرمودند و )
آیه: ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ با آیه وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ منسوخ شده زیرا آیه میفرماید
خدا آنها را براي رحمت آفرید.
2) باز در تفسیر نعمانی از امیر المؤمنین علی علیه السّلام نقل گردیده که آن حضرت فرمودند: آیه وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها کانَ عَلی )
رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِ یا الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَ ها وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ لا
یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ نسخ گردیده است.
3) تفسیر عیاشی از امام محمّد باقر علیه السّلام نقل کرده که آنحضرت فرمودند: )
بداء که آیه یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ بآن اشاره کرده و همچنین نجات قوم یونس از قبیل نسخ است.
4) تفسیر الدر المنثور از عبد اللّه بن حمید و ابو داود در کتاب ناسخ و ابن جریر از قتاده نقل کرده که چون بعضی از آیات دیگر )
را نسخ میکرد و همچنین پیغمبر خدا بعضا آیه یا سوره یا مقداري از یک سوره را میخواند و بعدا خدا آن را از یاد او میبرد لذا
خداوند این آیه را فرستاد ما نَنْسَخْ مِنْ آیَۀٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها یعنی این جریان متضمن تخفیف و مشتمل بر امر و نهی میباشد.
صفحه 210 از 257
ص: 472
تجزیه و ترکیب .... ص : 472
قوله تعالی ما نَنْسَخْ مِنْ آیَۀٍ ما موصول و مفعول و چون داراي معنی شرط بوده بر عامل مقدم داشته شده ننسخ فعل مضارع مجزوم و
فعل شرط و مصدر آن نسخ تعدیه بمعنی رفع و تغییر و یا تبدیل است من آیۀ من بیانیه آیۀ مفرد و نکره و محتمل است حرف من
تبعیض باشد او ننسها او حرف عاطفه و جمله بصورت مضارع و اسم مصدر آن انساء متعدي و بمعنی محو از خاطر و ذهن میباشد
نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها جمله جزائیه نأت فعل مضارع مجزوم یاء حرف تعدیه خیر صفت مشبهه و بقرینه تعدیه بحرف من بمعنی
تفضیل است و ضمیر منها راجع به آیۀ است.
و جمله ننسها بفتح نون و مجزوم بحذف همزه از ماده نساء و نسیء خوانده شده است که بمعنی تأخیر میباشد و مفاد جمله آن است
چنانچه نزول آیه را بتأخیر بیفیکنیم هرگز مصلحتی فوت نشده و بحکمت بهتري تدارك خواهد گشت- أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ
شَیْءٍ قَدِیرٌ آیه بمنزله تعلیل است همزه استفهام تقریري و جمله بمنزله دو مفعول براي الم تعلم میباشد کل اسم براي شمول افراد
مدخول است شیء صفت مشبهه بمعنی مفعول قدیر صفت حسنی.
قوله تعالی أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الم تعلم استفهام تقریري و حرف لام در کلمه له براي اختصاص تعلّق و
ربط امکانی بآفریدگار میباشد ملک بضم اول اسم مصدر السماوات جمع سماء ص: 473
از سمو بمعنی بلندي است و الارض معطوف وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِ یرٍ جمله نافیه و خطاب جمع بلحاظ تشریف
رسول مکرم و یا باعتبار جامعه ایمان است مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ جمله حصر و مبنی بر امتنان است کلمه دون بمعنی غیر ابهام آن
باضافه رفع میشود من بیانیۀ ولی صفت مشبهه و مصدر آن ولایت بمعنی سرپرستی است و لا نصیر جمله معطوف و مبنی بر امتنان
است.
ص: